اصطلاح
|
معادل انگليسي
|
معنای آن
|
هاري
|
Rabies
|
يك بيماري عفوني ويروسي حاد و معمولا كشنده كه سيستم اعصاب مركزي پستانداران را درگير نموده و در اثر گزيده شدن توسط حيوانات هار (راسو، سگ و غيره) ايجاد ميشود. در مراحل نهايي اين بيماري با فلج عضلات بلعي و اسپاسم گلوت و امتناع از نوشيدن مايعات و حتي ترس از ديدن مايعات، رفتار پرخاشگرانه، تشنج، گرفتگي عضلات و فلج تنفسي مشخص ميشود
|
هاليتوز
|
Halitosis
|
بوي ناخوشايند تنفس، بوي بد دهان
|
هايمن
|
Hymen
|
پرده بكارت؛ يك چين مخاطي كه به طور كامل يا ناكامل سوراخ خارجي فرج را مسدود نموده است
|
هپاتوسل
|
Hepatocele
|
فتق كبد
|
هپاتوسيت
|
Hepatocyte
|
سلول كبدي
|
هپاتوم
|
Hepatoma
|
1- نوعي تومور كبدي 2- كار سينوم سلول كبدي
|
هپاتيت
|
Hepatitis
|
التهاب كبد، ورم كبدي كه عمدتاً منشا ويروسي دارد
|
هپاتيت A
|
Hepatitis A
|
يك بيماري خود به خود محدود شونده با انتشار جهاني كه عمدتا از طريق مصرف مواد آلوده به ويروس ايجاد ميشود. بسياري از مبتلايان فاقد علايم بوده و يا علايمي شبيه سرماخوردگي دارند. يرقان شديد معمولا ديده نميشود
|
هپاتيت B
|
Hepatit B
|
عفونتي كه توسط ويروس به وجود مي آيد و مي تواند از طريق مقاربت جنسي يا خون منتقل شود.
|
هپاتيت C
|
Hepatitis C
|
يك بيماري ويروسي كه توسط ويروس هپاتيت C ايجاد ميشود. اين بيماري اغلب به روش خوني و در معتادان به مواد مخدر تزريقي ايجاد ميشود. اين نوع هپاتيت معمولا به فرم مزمن تبديل شده و بدون علامت باقي ميماند البته ممكن است به سيروز كبدي بيانجامد
|
هذيان
|
Delusion
|
نوعي باور كاذب شخصي بر اساس استنباط هاي غير صحيح در مورد واقعيت هاي خارجي كه بدون هيچ گونه مدرك يا توجيه خاصي بيمار به آن اعتقاد پيدا مي كند
|
هرپس
|
Herpes
|
ظاهر شدن وزيكولهايي كه توسط عفونت هرپس و ويروس نوع يك يا (HSV-1) يا نوع دو (HIV-2) ايجاد ميشود. ويروس نوع يك (HSV-1) ايجاد زخمهايي روي پوست معمولاً در اطراف دهان مي كند. Genital h (هرپس ناحيه تناسلي): ممكن است در اثر (HSV-1) يا (HSV-2) به وجود آيد كه ايجاد زخم هاي آنان يا دستگاه تناسلي، سختي در ادرار كردن و بيماري سيستميك (عمومي) مي كند. معمولاً از طرف تماس جنسي رخ ميدهد، اما نوزادان متولد شده از مادران عفوني نيز ممكن است آلوده باشند.
|
هرمافروديسم
|
Hermaphroditism
|
وضعيتي كه در آن هر دو نوع بافت بيضه و تخمدان در بدن يك فرد وجود داشته و از نظر ظاهري، ابهام تناسلي وجود دارد
|
هرني
|
Hernia
|
فتق؛ بيرون زدگي بخشي از يك بافت يا ارگان از طريق يك منفذ غير طبيعي
|
هستك
|
Nucleolus
|
ساختمان گرد و شكننده در هسته بسياري از سلولهايي كه محل سنتز RNA ريبوزومي است
|
هضم
|
Digestion
|
فرآيند مكانيكي و شيميايي كه غذا را به مواد ساده قابل جذب در خون و لنف تبديل مي كند
|
هم
|
Heme
|
پروتوپورفيرين حاوي آهن كه بخش رنگدانهاي يا فاقد پروتئين مولكول هموگلوبين را تشكيل ميدهد و وجود آن توانايي انتقال اكسيژن را به هموگلوبين ميدهد
|
هماتوكريت
|
Hematocrit
|
درصد حجم گلبول هاي قرمز در كل خون؛ اين اصطلاح به روش يا وسيلهاي كه اين درصد را تعيين ميكند نيز اطلاق ميگردد
|
هماتوكريت
|
Hematocrit
|
درصد حجم گلبول هاي قرمز در كل خون؛ اين اصطلاح به روش يا سيلهاي كه اين درصد را تعيين ميكند نيز اطلاق ميگردد
|
هماتولوژي
|
Hematology
|
علم بررسي شكل عناصر خوني و بافتهاي خونساز و بيماريهاي مربوط به آن
|
هماتوم
|
Hematoma
|
خون مردگي ، توده اي از لخته كه به علت عبور خون از ديواره رگ ها و تجمع آن در بافت ايجاد شده است.
|
هماتينيك
|
Hematinic
|
1- منسوب به هماتين (هم) 2- هر عاملي كه كيفيت خون را بهبود بخشيده و ميزان هموگلوبين و تعداد گلبولهاي قرمز را افزايش دهد.
3- مادهاي كه براي تشكيل گلبولهاي قرمز خوني و محتويات آن به كار ميرود، مثل آهن
|
هماچوري
|
Haematuria
|
وجود خون در ادرار، ممكن است مشهود باشد. قرمز روشن يا تيره يا دودي رنگ به نظر برسد يا ممكن است فقط به وسيله آزمايش با ميكروسكوپ قابل مشاهده باشد. علل شامل تومورها، سنگها، عفونت، تروما و نقصهاي انعقادي
|
هموپاتولوژي
|
Hemopathology
|
علم مطالعه بيماريهاي خون
|
هموروئيد
|
Hemorrhoid
|
بواسير؛ اتساع واريسي وريدهاي فوقاني يا تحتاني شبكه هموروئيدي
|
هموستاز
|
Hemostasis
|
1- توقف خونريزي در اثر فرآيندهاي فيزيولوژيكي مثل انقباض عروق و سيستم انعقاد و يا به روش مداخله جراحي
2- جلوگيري از تداوم خونريزي از عروق
|
هموسيت
|
Hemocyte
|
سلول خوني
|
هموسيتوبلاست
|
Haemocytoblast
|
سلول پايه، سلولهاي كه در مغز استخوان يافت مي شود و تمام سلولهاي خوني را ميسازد
|
هموسيدروزيس
|
Hemosiderosis
|
افزايش موضعي يا عمومي ذخاير بافتي آهن بدون تخريب بافتي
|
هموفيل
|
Hemophil
|
1- ارگانيسمي كه در خون رشد مييابد. 2- ميكرو ارگانيسمي كه در محيط كشت حاوي هموگلوبين بهتر رشد ميكند
|
هموفيلي
|
Hemophilia
|
اختلال خوني ارثي نادر
|
هموكرماتوز
|
Hemochromatosis
|
يكي از اختلالات متابوليسم آهن كه به صورت رسوب آهن در بافتها، برنزه شدن پوست، پيگمانتاسيون، سيروز كبدي و ديابت شيرين بروز ميكند
|
هموگلوبين
|
Hemoglobin (Hb)
|
يكي از اختلالات متابوليسم آهن كه به صورت رسوب آهن در بافتها، برنزه شدن پوست، پيگمانتاسيون، سيروز كبدي و ديابت شيرين بروز ميكند
|
هموگلوبين فاقد اكسيژن
|
Deoxyhemoglobin
|
هموگلوبيني كه اكسيژن خود را به بافت ها تحويل داده است
|
هموليتيك
|
Haemolytic
|
مربوط به هموليز يا توانايي تخريب سلولهاي قرمز خوني. علل آن شامل نقصهاي گلبولهاي قرمز خوني، عفونتها، آنتي باديها، انتقال نامناسب خون، داروها، مواد شيميايي و پركاري طحال ميباشد
|
هموليز
|
Hemolysis
|
آزاد شدن هموگلوبين شامل جدا شدن هموگلوبين از گلبولهاي قرمز و ظهور آن در پلاسما
|
همي آنوپي
|
Hemianopia
|
نقص بينايي يا كوري در نيمي از ميدان بينايي يك يا هر دو چشم
|
همي پلژي
|
Hemiplegia
|
فلج شدن نيمه بدن
|
هورمون
|
Hormone
|
ماده اي است شيميايي كه به وسيله يك يا مجموعه اي از سلولها ترشح گرديده و به داخل مايعات بدن ( خون و لنف ) مي ريزد. هورمون ها بر ياخته هاي ديگر بدن ، اثر فيزيولوژيك دارند.
|
هيپربيلي روبينمي
|
Hyperbilirubinemia
|
افزايش ميزان بيلي روبين خون
|
هيپرتانسيون
|
Hypertension
|
افزايش فشار خون شرياني، اين وضعيت ميتواند بدون علت شناخته شده باشد، (نوع اوليه) و يا اينكه با بيماريهاي ديگر همراه باشد (نوع ثانويه)، پر فشاري خون
|
هيپرترمي
|
Hyperthermia
|
افزايش بيش از حد درجه حرارت بدن
|
هيپرتروفي
|
Hypertrophy
|
بزرگ شدن يا رشد بيش از حد يك ارگان يا بخش ناشي از افزايش اندازه سلولهاي تشكيل دهنده آن
|
هيپرتوني
|
Hypertonia
|
حالت افزايش تون عضلات اسكلتي؛ افزايش مقاومت عضلات در برابر حركات غير فعال
|
هيپرتيروئيدي
|
Hyperthyroidism
|
فعاليت بيش از حد غده تيروئيد كه با افزايش متابوليسم پايه بدن، گواتر، اختلالات سيستم اعصاب،خودكار و اختلالات متابوليسم كراتين مشخص ميشود
|
هيپركاپنه
|
Hypercapnia
|
افزايش ميزان دي اكسيدكربن
|
هيپركالمي
|
Hyperkalemia
|
افزايش ميزان پتاسيم خون
|
هيپركلسترولمي
|
Hypercholesterolemia
|
افزايش ميزان كلسترول در خون
|
هيپركلسمي
|
Hypercalcemia
|
افزايش ميزان كلسيم خون
|
هيپرگليسمي
|
Hyperglycemia
|
افزايش غيرطبيعي گلوكز خون
|
هيپرليپيدمي
|
Hyperlipidemia
|
اصطلاح عمومي براي افزايش غلظت هر يك از چربيهاي پلاسما شامل هيپرتري گليسريدمي، هيپركلسترولمي و غيره
|
هيپرمي
|
Hyperemia
|
پرخوني، افزايش ميزان خون در بخشي از بدن
|
هيپرينه
|
Hyperpnea
|
افزايش غير طبيعي عمق و تعداد تنفس
|
هيپنوتيسم
|
Hypnotism
|
روش خواب كردن افراد
|
هيپوپنه
|
Hypopnea
|
كاهش غير طبيعي عمق و تعداد تنفس
|
هيپوتانسيون
|
Hypotension
|
كاهش غير طبيعي عمق و تعداد تنفس
|
هيپوترمي
|
Hypothermia
|
پايين بودن درجه حرارت بدن، در اثر مواجهه با آب و هواي سرد و يا هر چيزي كه متابوليسم بدن و در نتيجه نياز به اكسيژن را كاهش دهد
|
هيپوتوني
|
Hypotonia
|
كاهش تونيسيته عضلات اسكلتي
|
هيپوتيروئيديسم
|
Hypothyroidism
|
كمبود فعاليت تيروئيد كه از علل كرتينيسم در كودكان و ميگزدم در بالغين است و همراه با آن كاهش ميزان متابوليسم ، خستگي و بي حالي ايجاد مي شود
|
هيپوكاپنه
|
Hypocapnia
|
كاهش ميزان دي اكسيد كربن
|
هيپوكسي
|
Hypoxia
|
كمبود اكسيژن
|
هيپوكلسمي
|
Hypocalcemia
|
كاهش ميزان كلسيم خون
|
هيپوگليسمي
|
Hypoglycemia
|
كاهش غلظت گلوكز خون كه ممكن است منجر به عصبي شدن ، هيپوترمي، سردرد، منگي و گاهي تشنج و اغماء شود
|
هيپوگناديسم
|
Hypogonadism
|
كاهش فعاليت غدد جنسي همراه با كاهش رشد و نقص تكامل جنسي
|
هيپومنوره
|
Hypomenorrhea
|
كاهش مدت يا ميزان خونريزي قاعدگي
|
هيدر آدنيت
|
Hidradenitis
|
التهاب غدد عرق
|
هيدرات
|
Hydrate
|
1- هر يك از تركيبات بنيان آزاد آب
2- نمك يا ساير تركيبات حاوي آب
|
هيدراسيون
|
Hydration
|
جذب آب يا تركيب شدن با آب
|
هيدروسفالي
|
Hydrocephalus
|
يك ضايعه مادرزادي يا اكتسابي كه با اتساع بطنهاي مغزي ايجاد شده و معمولا به دنبال انسداد جريان CSF پديد ميآيد. در اين حالت، مايع مغزي نخاعي در جمجمه تجمع مييابد. علايم اين وضعيت عبارتند از بزرگ شدن سر، برجسته شدن استخوانهاي پيشاني، آتروفي مغز، اختلالات ذهني و گيجي و منگي
|
هيدروكورتيزون
|
Hydrocortisone
|
نامي كه به كورتيزول طبيعي يا صناعي كه به عنوان دارو به كار ميرود، داده شده است. اين ماده و نمكهاي آن در درمان التهاب، خارش، حساسيت، بيماريهاي كلاژن، نارسايي غده آدرنال، آسم شديد، شوك و برخي از سرطانها مورد استفاده قرار ميگيرند
|
هيرسوتيسم
|
Hirsutism
|
رشد موهاي غير طبيعي به خصوص در زنان
|
هيستامين
|
Histamine
|
ماده اي كه از برخي سلولهاي بدن آزاد گرديده و بافت ها را به طرق مختلف تحريك مي نمايد
|
هيسترسكوپ
|
Hysteroscope
|
نوعي اندوسكوپ براي مشاهده مستقيم كانال و حفره رحمي
|
هيستركتومي
|
Hysterectomy
|
برداشتن رحم به روش جراحي
|
هيستولوژي
|
Histology
|
بافتشناسي، شاخهاي از علم پزشكي كه به ساختمان ميكروسكوپي، تركيب و عملكرد بافتها ميپردازد
|